گفتی بمان می خواستم اما نمی شد
گفتی بخوان بغض گلویم وا نمی شد
گفتم که می ترسم من از سحر نگاهت
گفتی نترس ای خوب من اما نمی شد
می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد
گفتی که تا فردا خداحافظ ولی آه
آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد.
دلتنگی های منو هیچ قلمی نمی تونه بنویسه
دلتنگی های من ازجنس سکوته
" سکوتی که در چشمان تو فریاد میشود "
نظرات شما عزیزان:
یـه دلـــوآپــســــی بـــزرگ✘
نـه بــخــآطـر ایـنــکــه تـنـهـآم...✘
نـه...✘
بـه خـــآطــر ایــنـــکـه بـــریــــدم
حـــتـی از خـــــــــــــــــــــودم...⤳
دُنیای ِ ما اَندازه ی هم نیست . .
مـَن، عـــاشق ِ سیگار وُ گیتارم.
مَـن، روز ها تا ظــُـهر می خوابم
مَـن، هر شَب وُ تا صُــبـح بیدارم
مَن، خیلی وَقتا ساکتم وُ سَـردَم
وقتی که میرم تـــو خودم
شاید پاییـــز ِ ســــال ِ بَـــعـد برگــَـــردم . .
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . . نه دردی دارم و نه قلبی
شیرین ترین لحظه های زندگی با تو است
دل به رویاهای با تو بودن بسته ام
رویاهایی که کاش حقیقت زندگی من و تو شود
با تو بودن را میخواهم برای خوشبختی
خوشبختی بدون تو میسر نیست
با تو میتوانم عاشقترین باشم
دلم را به فرداهای در کنار تو بودن بسته ام
ღ